از قرن یازدهم، پارچهها بهعنوان نشانههای محرمانه عشق در خدمات ادبی نقش داشتهاند . به عنوان تعهد وفاداری، شوالیه ها آن را با خود به نبرد بردند و پس از آن به معشوق خود پس دادند، معمولاً غرق در عرق و خون. گاهی اوقات اگر مالک با شخص دیگری ازدواج نمی کرد، چنین پارچه هایی را آشکارا به نیزه می چسباندند.
گفته می شود که باپتیست چامبری بافنده اهل کامبری اولین دستمال را از پارچه در حدود سال 1300 ساخته است. تحت نام drapesello panetto di naso ایتالیایی پارچه های ساده از پارچه برای تمیز کردن بینی فقط گاهی اوقات استفاده می شد. در جیب روی کمربند نگهداری می شد.
پارچه های تزیینی که غالباً گلدوزی شده و آشکارا در دست حمل می شد، بیشترین نقش را داشت. گرانترین پارچههای این نوع در ونیز ساخته میشد و عمدتاً به فرانسه صادر میشد.
کاترین دو مدیچی حوله توالت را در قرن شانزدهم به دربار فرانسه معرفی کرد . به آن mouchoir می گفتند و عمدتاً برای اهداف نمایندگی استفاده می شد. در آن زمان اشراف هنوز از انگشتان خود برای باد کردن بینی استفاده می کردند.
اراسموس روتردام که بر اساس موجودی دارای 39 دستمال بود، یک استثنا محسوب می شود. دستمال های تزئینی توسط خانم ها آغشته به عطر شد و به نشانه عشق به مردان داده شد. اصطلاح برای این mouchoir de Vénus است. پادشاه هنری سوم فرانسه آن را به عوامل خود که مینیون نامیده می شدند هدیه داد .
در آلمان، پارچه های تزئینی از ابتدای قرن شانزدهم برای اشراف به عنوان fazinetel یا انتینتللین شناخته می شد . به دلیل عطر معمولی، در آیینهای لباس به آنها دستمال میگفتند که مخصوص طبقات بالاتر بود.
با ظهور انفیه و استفاده از پارچه های تزئینی برای تمیز کردن بینی، پارچه ها ویژگی خود را به عنوان یک کالای لوکس از دست دادند. به عنوان مثال، در قرن هجدهم، دستمال به تدریج به کالایی برای مردان طبقات بالا تبدیل شد.
اما در زمان انقلاب فرانسه، هنوز به عنوان نمادی از اشراف در نظر گرفته می شد. “چیه، او بینی اش را از بین انگشتانش نمی زند؟ او یک دستمال دارد – او باید یک اشراف باشد. او را حلق آویز کنید! یک انقلابی در دانتونز تاد بوشنر فریاد می زند.